A review by robertkhorsand
وقتی از دویدن صحبت می‌کنم در چه موردی صحبت می‌کنم by Haruki Murakami

4.0

وقتی از دویدن صحبت می‌کنم در چه موردی صحبت می‌کنم یک کتاب متفاوت از هاروکی موراکامی نویسنده‌ی بزرگ ژاپنی‌ست که من دوستش داشتم و با تک تک سلول‌های بدنم پای سطر سطر این کتاب نشستم اما اینکه چرا انقدر با آن ارتباط برقرار کردم را در انتهای ریویو به شرح کامل نوشته‌ام و بخاطر این در آخر ریویو قرار دادم که اگر شخصی خواست گذشته من رو بخواند و حتی ازش الهام بگیرد اختیار عمل داشته باشد و من خواندن آن را به اجبار همراه ریویو به او تحمیل نکرده باشم و اگر شخصی نخواست هم صرفا بتواند به خواندن ریویو قناعت کند و از نظری طولانی آزرده‌خاطر نگردد.

موراکامی در این کتاب٬‌ خاطرات و بخش‌های پررنگ از زندگی خودش در طی چندین سال را گردآوری و به شکل یک کتاب در آورده. خواننده پس از خواندن این کتاب خواهد فهمید: چطور موراکامی نویسنده شد٬ چطور قبل و اوایل نویسندگی امرار معاش می‌کرد٬ علایقش چه بود٬ چرا می‌دوید٬ چرا هیچوقت از دویدن دست برنداشت٬ توانایی‌ها و کاستی‌های خودش رو در چه می‌دید و برخی جزئیات تاثیرگذار دیگر از زندگی او. طبیعتا علاقه‌مندان موراکامی از خواندن این خاطرات (زندگینامه) او لذت می‌برند اما از نظر من این کتاب می‌تواند الهام بخش زندگی خیلی‌ها در سراسر دنیا باشد. اینکه شما هر شکلی هستید٬ هر استعدادی دارید٬ ‌هر مشکلی در بدنتان دارید نباید هیچوقت دست از تلاش بکشید٬‌ حتی پس از رسیدن به هدف باز هم نباید بیخیال شوید. ما ممکنه روزانه ده‌ها عیب در خودمان ببینیم اما برای رفع آنها چقدر تلاش میکنیم؟ و از همه مهمتر چقدر تلاش میکنیم بجای بولد کردن عیب‌ها استعدادهای خود را شکوفا کنیم؟ چقدر برای توانایی‌هایمان می‌جنگیم؟ خواندن این کتاب وقت زیادی نمی‌برد و می‌توانید همانند من در کنار حتی یک رمان دوست داشتنی از خود موراکامی بخوانید و لذت ببرید٬ برای همین پیشنهاد میکنم حتما در لیست خواندن قرار بدیدش. در مورد ترجمه هم نگران نباشید٬ به جرات میگم تنها کتاب از موراکامی هست که سانسور نداره چون هیچ موردی که قابل سانسور باشه در کتاب وجود ندارد.

در پایان می‌رسم به دلیل شخصی که با تک تک سلول‌های بدنم حرف‌های موراکامی را تا آخرین خط خواندم و به دلم نشست: روزی در زمستان ۱۳۹۷ دیدم یک مرد سیگاریِ عصبیِ چاق و افسرده هستم با ۱۰۹کیلو وزن٬ توان ۱ طبقه پله‌نوردی یا ۵۰۰ متر پیاده روی ندارم٬ یک روز همانند موراکامی که وقتی ۱۶ ساله بود اینبار من در ۲۹ سالگی بعد بیرون آمدن از حمام جلوی آینه‌ی قدی ایستادم٬ به بدنم نگاه کردم٬ ابتدا از خودم خجالت کشیدم و بدم آمد٬ اقدام به شمردن ایرادهای خودم کردم و به این فکر میکردم که با این ایرادها زنت حق داشت که تنهات بذاره... در آن روز یعنی در ۲۷ دی ۱۳۹۷ تصمیم گرفتم درست از همین لحظه سیگار٬ مشروب٬ فست‌فود و قند را برای همیشه از زندگی خودم کنار بگذارم و از همین فردا صبح شروع به پیاده روی کنم٬ اوایل بعد از ۵۰۰ متر قدم زدن به نفس می‌افتادم اما ۳ ماه طول کشید تا با افزایش مسافت روزانه و کاهش وزن هفتگی بالاخره توانستم مسافت پیاده روی را به ۱۰ کیلومتر برسانم و بعد آن پیاده روی را کنار گذاشتم و شروع به دویدن در مسافت کوتاه کردم و هر روز همانند موراکامی به مسافتم اضافه میکردم. در یکسال اول موفق شدم ۴۶ کیلو از وزن خودم کاهش بدم و به ۶۳ کیلو وزن برسم بدون حتی ۱ گرم چربی در بدن اما بیخیال دویدن نشدم و چون با این میزان کاهش وزن عضلات زیادی را از دست داده بودم برنامه خود را تغییر دادم به ۴ روز تمرین با وزنه و ۳ روز استراحت بین تمرینات قدرتی را به دویدن اختصاص دادم٬ همانند نویسنده در بیش از ۲ سالی که میگذرد تا به امروز و نویسنده در طول این سالهای زیاد تعداد روزهایی که ورزش نکردم به تعداد انگشت‌های دستم نمیرسد. قند٬ فست‌فود و کشیدن سیگار تبدیل به خط قرمز من شده‌اند! من امروز وقتی جلوی آینه می‌ایستم بدن عضلانی و بدون چربی خودم رو که می‌بینم همانند نویسنده از این بابت به خودم افتخار می‌کنم و دقیقا مانند حرف پایانی نویسنده که گفت روی سنگ قبرم بنویسید:(حداقل هرگز پیاده‌روی نکرد) دلم میخواد وقتی از دنیا رفتم روی سنگ قبرم بنویسند:(حداقل هرگز تسلیم نشد).