Scan barcode
A review by robertkhorsand
Hard-Boiled Wonderland and the End of the World by Haruki Murakami
5.0
سرزمین عجایب بیرحم و ته دنیا
رمانیست تلفیقی از سبکهای رئالیسم جادویی و علمی تخیلی، نوشتهی «هاروکی موراکامی» نویسندهی مشهور، خلاق و دوست داشتنیِ ژاپنی که همانندِ رمانِ دیگری از او یعنی «کافکا در ساحل» که البته حدودا ۱۷ سال پس از این رمان منتشر شد به دو داستانِ مجزا اما کاملا مرتبط به هم میپردازند و هر دو داستان همزمان با هم به شکل موازی پیش میرود.
در ابتدا عرض میکنم که خواندنِ این کتاب نیاز به یکسری پیش زمینه که در صورتِ عدمِ آگاهی ذهنِ شما با داستان ارتباط برقرار نمیکند و نمیتوانید روی داستان تمرکز کنید، بنابراین تمام تلاشم را کردهام تا بتوانم هر آنچه که نیاز دارید که به عنوانِ پیش زمینه بدانید را برایتان بنویسم، از قبیل: نامِ رمان، شخصیتها، نحوهی فعالیتِ آنان و ... .
همانطور که در بالا عرض کردمِ داستانِ کتاب به دو بخش از دو دنیای مختلف تشکیل شده است بنابراین نویسندهی خلاق و دوست داشتنیِ ما، نامِ کتاب را هم به دو بخش تقسیم کرده و هر بخش را به یک داستان تخصیص دادهاست:
۱-سرزمین عجایبِ بیرحم، نامِ داستانهای فصلِ فردِ رمان است و داستانها و ماجراهای آن را از زبانِ راوی که مردی ۳۵ ساله است و از همسر خود جدا شده میخوانیم.
۲- تهِ دنیا، نامِ داستانهای فصلِ زوجِ رمان است و داستانها و ماجراهای آن را از زبانِ راوی در یک دنیای دیگر میخوانیم که توسط یک دیوار از دنیای دیگر جدا شده است و هیچ راهِ ارتباطی وجود ندارد.
شخصیتهای هر دو داستان اسم ندارند و ما آنها را به شرح زیر خواهیم شناخت:
شخصیتهای داستانِ «سرزمین عجایب بیرحم»
۱- راویِ داستان، از او در کتاب به نام «کالکو-تک» یاد میشود و این اسم بخاطر شغلِ او از مخففِ ترکیبِ دو لغتِ انگلیسیِ «کالکولیدر(ماشینحساب)» و «تکنشن(تکنسین)» گرفته شده و سیستم که یک سازمانِ شبهِ دولتیست توسط دانشمندِ پیر بر روی مغزِ او یک عملِ جراحی انجام داده و تراشهای در مغزِ او جای داده و توانِ پالایش و پردازشِ پیشرفتهی دادهها و همچنین زندگی در دنیایی دیگر را به او دادهاند.
۲-پیرمرد(دانشمندِ محقق)
۳-دخترِ چاق(نوهی پیرمردِ دانشمند)
۴-کتابدار(دختری ۲۹ ساله)
۵-پسر کوچیکه و پسر گندهه(۲ نفر شَرخَر)
۶-کرمهای جاسوس(هکرها)
شخصیتهای داستانِ «تهِ دنیا»
۱-راوی که در بدوِ ورود به تهِ دنیا سایهاش توسط نگهبانِ دروازه بریده شده است و ذهنِ او از او گرفته شده و نمیتواند به خاطراتِ خود دسترسی داشته باشد و در این دنیا فقط یک وظیفه دارد آنهم خواندنِ رویاهای قدیمی از داخل جمجمههاست.
۲-سایهی راوی که پس از بریده شدن و قطع شدن از راوی زندهاست و در بخشِ دیگری در تهِ دنیا به دور از صاحبش زندگی میکند و زندگی یا مرگش بستگی به عواملی دارد.
۳- دروازهبان(مردی قوی که نگهبان تهِ دنیاست)
۴-کتابدار (دختری جوان!)
۵-سرهنگ(پیرمردی که در گذشته نظامی بوده)
۶-سرایدار(تکنسینِ نیروگاه)
و اما در مورد داستان کتاب، به هیچوجه این رمانِ خواندنی را اسپویل نمیکنم و به محتوایای داستان و یا نقلِ قولِ بخشی از کتاب نمیپردازم و صرفا به دلیلِ اینکه آنقدر کتاب از موراکامی(این کتاب ۱۲مین رمان بود) خواندهام که بدانم خوانندههای جدیدِ کتابهای او در کدام بخشها ممکن است خطِ داستان را گم کنند و یا محتوای داستان را درک نکنند، به همین جهت شرحِ مختصری به زبانِ ساده مینویسم تا بدانید در داستان چه خواهید خواند و نکات کلیدیِ لازم را شرح میدهم چون وقتی به انگلیسی هم بخوانید بخاطر استفاده از لغات تخصصی ممکن است از درکِ برخی لغات و استعارهها ناتوان بمانید.
در داستان اول یعنی فصلهای فردِ رمان، سازمانی شبهِ دولتی توسطِ دانشمندان و محققانِ خود مشغولِ تحقیقاتِ سری است و توسطِ یکسری کالکوتک که به شکل پروژهای آنها را استخدام میکند به رمزنگاری و رمزگشایی دادهها که در داستان تحتِ عنوانِ (پالایش و پردازش) میخوانیم میپردازد. در این داستان پیرمردِ دانشمند یکی از محققانِ این سازمان بود که بنا به دلایلی که در داستان میخوانیم تصمیم میگیرد از این سازمان جدا شده و در محلی عجیب برای خود آزمایشگاهی سری میسازد و مشغول انجام تحقیقاتِ بیشتر روی اختراعاتِ قبلیِ خود از قبیل: «حذف کردن قدرتِ شنوایی» و یا «حذف قدرتِ ادراک» از انسانها میشود و روی یک موضوعِ سری نیز در حال تحقیق است آنهم «استخراجِ اطلاعات از داخل جمجمه» و «قرار دادن دنیای خیالی، خاطرات و افکارِ جدید داخلِ مغز و یا حذف و ویرایش برخی خاطرات و اطلاعات از مغز» است برای اینکه حتی اگر شخصی بمیرد بتوان اطلاعات و خاطراتِ او را از داخل جمجمهی او استخراج کرد و یا تجربهی زندگیِ جدیدی با خاطراتِ جدید به شخص داد. به همین منظور در آزمایشگاهِ او تعدادِ زیادی جمجمه از حیوانات مختلف گردآوری کرده و مشغول بررسی و تحقیقات است.
دانشمند زمانیکه در سازمان مشغول به کار بود اطلاعات تعدادی کالکوتک را ذخیره کرد و پس از بررسی متوجه اتفاقی عجیب شد که از بین ۲۶ کالکوتک تنها یک نفر از آنان زنده مانده و او نیز همانطور که مشخص است راویِ داستان است، پیرمرد توسطِ نوهاش(دخترِ چاق) که منشی و پیشکارِ اوست راوی را پیدا میکند و به آزمایشگاه خود فرا میخواند و ضمن بستنِ قراردادی به ظاهر وظیفهی پالایش، پردازش و رمزنگاریِ دادههای تحقیقات را به او میسپارد اما در باطن... .
در راه تحقیقات آنها دشمنانِ زیادی دارند که سوای خودِ سازمان که یک سازمانِ شبهِ دولتی است و مثلا اگر اطلاعات تحقیقاتِ دانشمند درز کند میتواند منجر به این شود که مخالفانِ حکومت و کشور را به جای بازداشت و بازجویی بکشند و با بریدنِ سر او اطلاعاتش را استخراج کنند یکی از دشمنان است و همچنین کرمها یا همان هکرها هم هستند که کارِ آنها این است که اطلاعاتِ رمزنگاری شده را به سرقت ببرند و در بازارِ سیاه(دارک وب) با قیمتهای نجومی به فروش برسانند.
بنابراین در راه تحقیقات و حفظِ جان و تحقیقات، اتفاقات و ماجراهای بسیار جذاب و خواندنی را خواهیم خواند.
و اما در داستانِ دوم، راوی به دروازهی ته دنیا میرسد و در هنگامی که نورِ خورشید کامل است نگهبانِ تهِ دنیا سایهی پررنگِ راوی را با چاقویی تیز میبرد و او را به داخلِ شهر هدایت و سایهاش را از او جدا و به سمتِ دیگری به دور از او میبرد. در تهِ دنیا انسانها ذهن ندارند و بنابراین دسترسی به خاطراتِ گذشتهی خود ندارند البته تا زمانیکه سایهی آنها زنده بماند هرچند کمرنگ میتوانند به ذهنِ خود فشار بیاورند بلکه چیزی به یاد بیاورند و راوی هم از این امر مستثنا نیست.
در تهِ دنیا هر شخصی وظیفهی انجامِ کاری را بر عهده دارد و به راوی نیزِ شغلِ «رویاخوانی» محول میشود و برای اینکار نگهبان با چاقوی تیز به درون چشمان او فرو میکند زیرا او برای انجامِ شغلش نیاز به چشم و نور ندارد و باید هر روز به جهت خواندنِ رویا به کتابخانه برود و از دخترِ کتابدار جمجمهای دریافت کند و به شرحی که در داستان میخوانیم رویاها را استخراج کند.
بنابراین ما در تهِ دنیا که یک آرمانشهرِ ساختگیست و داستانهای آن در فصلهای زوجِ کتاب آورده شده، زندگیِ راوی و سایهاش، ارتباطات بین شخصیتها و جنگ و جدلهای راوی و سایهاش برای برگشتن به دنیای واقعی را میخوانیم.
جمعبندی توضیحات در موردِ کتاب
در صورتیکه خواننده این پیشزمینهها را بخواند، علاقهمندِ مطالعهی داستانهای رئالیسمِ جادویی و علمی تخیلی باشد و همچنین قوی تخیلِ مناسبی به جهت غرق شدن در دنیای موراکامیِ دوست داشتنی داشته باشد من ضمانت میکنم از فصل اول کتاب تا انتهای فصلِ چهلم در کتاب غرق شود و نتواند کتاب را از خود دور کند. کشش داستان بسیار بالاست و طبیعی هست که من همانند تمامِ کتابهای موراکامی توصیهام این است که حتما کتاب را به انگلیسی بخوانید اما چرا با این همه نیاز به این همه توضیحات دیدم دلیلش استفاده از لغاتِ تخصصی در کتاب هست، چون چه شما بخواهید همانندِ من به انگلیسی بخوانید و چه به فارسی بخوانید و به همراهش نسخهی انگلیسی را مطابقت بدهید متاسفانه باید به لغاتِ تخصصی مسلط باشید چون با احترام به تعدادی انگشتشمار مترجمِ مسلط و توانمند اکثر مترجمهای امروز آنقدر بیسوادند که مترجمِ گوگل از آنها بهتر عمل میکند.
در انتها لازم میبینم از دوستانم بابت طولانی شدنِ ریویو عذرخواهی کنم اما همانطور که عرض کردم لازم دیدم برای این کتاب کامل بنویسم و اگر سوالی برایتان پیش آمد حتما پاسخگو خواهم بود. در هنگام مطالعهی کتاب بارها در گودریدز عرض کردم که برای من این کتاب پتانسیلِ این را دارد که عنوانِ «بهترین کتابی که خواندهام» را از «کافکا در ساحل» بگیرد و از آن خود کند اما در نهایت اگر من از ۱۰۰ نمره به کافکا ۱۰۰ بدهم به این کتاب نمرهای بین ۸۵ تا ۹۰ میدهم و ضمن اینکه کتاب رو بسیار دوست داشتم و قطعا با اطمینان ۵ستاره برایش منظور میکنم و به لیست کتابهای مورد علاقهام اضافه میکنم اما نتوانست کافکا در ساحل را در قلب من شکست دهد.
ضمنا فایلِ ایپاب کتاب را به زبان انگلیسی در کانالم قرار دادهام و از لینک زیر میتوانید آنرا دانلود نمایید
https://t.me/reviewsbysoheil/153
به پایان آمد این دفتر، حکایت موراکامی(یک رمانِ دو جلدی و دو رمان سه جلدی) همچنان باقیست... .
رمانیست تلفیقی از سبکهای رئالیسم جادویی و علمی تخیلی، نوشتهی «هاروکی موراکامی» نویسندهی مشهور، خلاق و دوست داشتنیِ ژاپنی که همانندِ رمانِ دیگری از او یعنی «کافکا در ساحل» که البته حدودا ۱۷ سال پس از این رمان منتشر شد به دو داستانِ مجزا اما کاملا مرتبط به هم میپردازند و هر دو داستان همزمان با هم به شکل موازی پیش میرود.
در ابتدا عرض میکنم که خواندنِ این کتاب نیاز به یکسری پیش زمینه که در صورتِ عدمِ آگاهی ذهنِ شما با داستان ارتباط برقرار نمیکند و نمیتوانید روی داستان تمرکز کنید، بنابراین تمام تلاشم را کردهام تا بتوانم هر آنچه که نیاز دارید که به عنوانِ پیش زمینه بدانید را برایتان بنویسم، از قبیل: نامِ رمان، شخصیتها، نحوهی فعالیتِ آنان و ... .
همانطور که در بالا عرض کردمِ داستانِ کتاب به دو بخش از دو دنیای مختلف تشکیل شده است بنابراین نویسندهی خلاق و دوست داشتنیِ ما، نامِ کتاب را هم به دو بخش تقسیم کرده و هر بخش را به یک داستان تخصیص دادهاست:
۱-سرزمین عجایبِ بیرحم، نامِ داستانهای فصلِ فردِ رمان است و داستانها و ماجراهای آن را از زبانِ راوی که مردی ۳۵ ساله است و از همسر خود جدا شده میخوانیم.
۲- تهِ دنیا، نامِ داستانهای فصلِ زوجِ رمان است و داستانها و ماجراهای آن را از زبانِ راوی در یک دنیای دیگر میخوانیم که توسط یک دیوار از دنیای دیگر جدا شده است و هیچ راهِ ارتباطی وجود ندارد.
شخصیتهای هر دو داستان اسم ندارند و ما آنها را به شرح زیر خواهیم شناخت:
شخصیتهای داستانِ «سرزمین عجایب بیرحم»
۱- راویِ داستان، از او در کتاب به نام «کالکو-تک» یاد میشود و این اسم بخاطر شغلِ او از مخففِ ترکیبِ دو لغتِ انگلیسیِ «کالکولیدر(ماشینحساب)» و «تکنشن(تکنسین)» گرفته شده و سیستم که یک سازمانِ شبهِ دولتیست توسط دانشمندِ پیر بر روی مغزِ او یک عملِ جراحی انجام داده و تراشهای در مغزِ او جای داده و توانِ پالایش و پردازشِ پیشرفتهی دادهها و همچنین زندگی در دنیایی دیگر را به او دادهاند.
۲-پیرمرد(دانشمندِ محقق)
۳-دخترِ چاق(نوهی پیرمردِ دانشمند)
۴-کتابدار(دختری ۲۹ ساله)
۵-پسر کوچیکه و پسر گندهه(۲ نفر شَرخَر)
۶-کرمهای جاسوس(هکرها)
شخصیتهای داستانِ «تهِ دنیا»
۱-راوی که در بدوِ ورود به تهِ دنیا سایهاش توسط نگهبانِ دروازه بریده شده است و ذهنِ او از او گرفته شده و نمیتواند به خاطراتِ خود دسترسی داشته باشد و در این دنیا فقط یک وظیفه دارد آنهم خواندنِ رویاهای قدیمی از داخل جمجمههاست.
۲-سایهی راوی که پس از بریده شدن و قطع شدن از راوی زندهاست و در بخشِ دیگری در تهِ دنیا به دور از صاحبش زندگی میکند و زندگی یا مرگش بستگی به عواملی دارد.
۳- دروازهبان(مردی قوی که نگهبان تهِ دنیاست)
۴-کتابدار (دختری جوان!)
۵-سرهنگ(پیرمردی که در گذشته نظامی بوده)
۶-سرایدار(تکنسینِ نیروگاه)
و اما در مورد داستان کتاب، به هیچوجه این رمانِ خواندنی را اسپویل نمیکنم و به محتوایای داستان و یا نقلِ قولِ بخشی از کتاب نمیپردازم و صرفا به دلیلِ اینکه آنقدر کتاب از موراکامی(این کتاب ۱۲مین رمان بود) خواندهام که بدانم خوانندههای جدیدِ کتابهای او در کدام بخشها ممکن است خطِ داستان را گم کنند و یا محتوای داستان را درک نکنند، به همین جهت شرحِ مختصری به زبانِ ساده مینویسم تا بدانید در داستان چه خواهید خواند و نکات کلیدیِ لازم را شرح میدهم چون وقتی به انگلیسی هم بخوانید بخاطر استفاده از لغات تخصصی ممکن است از درکِ برخی لغات و استعارهها ناتوان بمانید.
در داستان اول یعنی فصلهای فردِ رمان، سازمانی شبهِ دولتی توسطِ دانشمندان و محققانِ خود مشغولِ تحقیقاتِ سری است و توسطِ یکسری کالکوتک که به شکل پروژهای آنها را استخدام میکند به رمزنگاری و رمزگشایی دادهها که در داستان تحتِ عنوانِ (پالایش و پردازش) میخوانیم میپردازد. در این داستان پیرمردِ دانشمند یکی از محققانِ این سازمان بود که بنا به دلایلی که در داستان میخوانیم تصمیم میگیرد از این سازمان جدا شده و در محلی عجیب برای خود آزمایشگاهی سری میسازد و مشغول انجام تحقیقاتِ بیشتر روی اختراعاتِ قبلیِ خود از قبیل: «حذف کردن قدرتِ شنوایی» و یا «حذف قدرتِ ادراک» از انسانها میشود و روی یک موضوعِ سری نیز در حال تحقیق است آنهم «استخراجِ اطلاعات از داخل جمجمه» و «قرار دادن دنیای خیالی، خاطرات و افکارِ جدید داخلِ مغز و یا حذف و ویرایش برخی خاطرات و اطلاعات از مغز» است برای اینکه حتی اگر شخصی بمیرد بتوان اطلاعات و خاطراتِ او را از داخل جمجمهی او استخراج کرد و یا تجربهی زندگیِ جدیدی با خاطراتِ جدید به شخص داد. به همین منظور در آزمایشگاهِ او تعدادِ زیادی جمجمه از حیوانات مختلف گردآوری کرده و مشغول بررسی و تحقیقات است.
دانشمند زمانیکه در سازمان مشغول به کار بود اطلاعات تعدادی کالکوتک را ذخیره کرد و پس از بررسی متوجه اتفاقی عجیب شد که از بین ۲۶ کالکوتک تنها یک نفر از آنان زنده مانده و او نیز همانطور که مشخص است راویِ داستان است، پیرمرد توسطِ نوهاش(دخترِ چاق) که منشی و پیشکارِ اوست راوی را پیدا میکند و به آزمایشگاه خود فرا میخواند و ضمن بستنِ قراردادی به ظاهر وظیفهی پالایش، پردازش و رمزنگاریِ دادههای تحقیقات را به او میسپارد اما در باطن... .
در راه تحقیقات آنها دشمنانِ زیادی دارند که سوای خودِ سازمان که یک سازمانِ شبهِ دولتی است و مثلا اگر اطلاعات تحقیقاتِ دانشمند درز کند میتواند منجر به این شود که مخالفانِ حکومت و کشور را به جای بازداشت و بازجویی بکشند و با بریدنِ سر او اطلاعاتش را استخراج کنند یکی از دشمنان است و همچنین کرمها یا همان هکرها هم هستند که کارِ آنها این است که اطلاعاتِ رمزنگاری شده را به سرقت ببرند و در بازارِ سیاه(دارک وب) با قیمتهای نجومی به فروش برسانند.
بنابراین در راه تحقیقات و حفظِ جان و تحقیقات، اتفاقات و ماجراهای بسیار جذاب و خواندنی را خواهیم خواند.
و اما در داستانِ دوم، راوی به دروازهی ته دنیا میرسد و در هنگامی که نورِ خورشید کامل است نگهبانِ تهِ دنیا سایهی پررنگِ راوی را با چاقویی تیز میبرد و او را به داخلِ شهر هدایت و سایهاش را از او جدا و به سمتِ دیگری به دور از او میبرد. در تهِ دنیا انسانها ذهن ندارند و بنابراین دسترسی به خاطراتِ گذشتهی خود ندارند البته تا زمانیکه سایهی آنها زنده بماند هرچند کمرنگ میتوانند به ذهنِ خود فشار بیاورند بلکه چیزی به یاد بیاورند و راوی هم از این امر مستثنا نیست.
در تهِ دنیا هر شخصی وظیفهی انجامِ کاری را بر عهده دارد و به راوی نیزِ شغلِ «رویاخوانی» محول میشود و برای اینکار نگهبان با چاقوی تیز به درون چشمان او فرو میکند زیرا او برای انجامِ شغلش نیاز به چشم و نور ندارد و باید هر روز به جهت خواندنِ رویا به کتابخانه برود و از دخترِ کتابدار جمجمهای دریافت کند و به شرحی که در داستان میخوانیم رویاها را استخراج کند.
بنابراین ما در تهِ دنیا که یک آرمانشهرِ ساختگیست و داستانهای آن در فصلهای زوجِ کتاب آورده شده، زندگیِ راوی و سایهاش، ارتباطات بین شخصیتها و جنگ و جدلهای راوی و سایهاش برای برگشتن به دنیای واقعی را میخوانیم.
جمعبندی توضیحات در موردِ کتاب
در صورتیکه خواننده این پیشزمینهها را بخواند، علاقهمندِ مطالعهی داستانهای رئالیسمِ جادویی و علمی تخیلی باشد و همچنین قوی تخیلِ مناسبی به جهت غرق شدن در دنیای موراکامیِ دوست داشتنی داشته باشد من ضمانت میکنم از فصل اول کتاب تا انتهای فصلِ چهلم در کتاب غرق شود و نتواند کتاب را از خود دور کند. کشش داستان بسیار بالاست و طبیعی هست که من همانند تمامِ کتابهای موراکامی توصیهام این است که حتما کتاب را به انگلیسی بخوانید اما چرا با این همه نیاز به این همه توضیحات دیدم دلیلش استفاده از لغاتِ تخصصی در کتاب هست، چون چه شما بخواهید همانندِ من به انگلیسی بخوانید و چه به فارسی بخوانید و به همراهش نسخهی انگلیسی را مطابقت بدهید متاسفانه باید به لغاتِ تخصصی مسلط باشید چون با احترام به تعدادی انگشتشمار مترجمِ مسلط و توانمند اکثر مترجمهای امروز آنقدر بیسوادند که مترجمِ گوگل از آنها بهتر عمل میکند.
در انتها لازم میبینم از دوستانم بابت طولانی شدنِ ریویو عذرخواهی کنم اما همانطور که عرض کردم لازم دیدم برای این کتاب کامل بنویسم و اگر سوالی برایتان پیش آمد حتما پاسخگو خواهم بود. در هنگام مطالعهی کتاب بارها در گودریدز عرض کردم که برای من این کتاب پتانسیلِ این را دارد که عنوانِ «بهترین کتابی که خواندهام» را از «کافکا در ساحل» بگیرد و از آن خود کند اما در نهایت اگر من از ۱۰۰ نمره به کافکا ۱۰۰ بدهم به این کتاب نمرهای بین ۸۵ تا ۹۰ میدهم و ضمن اینکه کتاب رو بسیار دوست داشتم و قطعا با اطمینان ۵ستاره برایش منظور میکنم و به لیست کتابهای مورد علاقهام اضافه میکنم اما نتوانست کافکا در ساحل را در قلب من شکست دهد.
ضمنا فایلِ ایپاب کتاب را به زبان انگلیسی در کانالم قرار دادهام و از لینک زیر میتوانید آنرا دانلود نمایید
https://t.me/reviewsbysoheil/153
به پایان آمد این دفتر، حکایت موراکامی(یک رمانِ دو جلدی و دو رمان سه جلدی) همچنان باقیست... .